روزهای جانبازی

ساخت وبلاگ
دنده کباب و سرکیسه شدن حاج‌آقای تازه وارد به مقرحاج‌آقا ناهارش را می‌خورد و می‌آید دم در؛ می‌بیند رفقا او را با صورت‌حساب ده دست دنده کباب تنها گذاشته و جیم شده‌اند! به‌ناچار دو هزار و چهارصد تومان را برای غذا می‌پردازد و با یک ماشین عبوری خودش را به مقر می‌رساند.فتح‌الله جعفری از رزمندگان دفاع مقدس در کتاب زبون دراز به بیان خاطره‌ای طنزآمیز از دوران جنگ پرداخته که به مناسبت عید خجسته غدیر خم و ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) منتشر می‌شود:در قرارگاه رمضان کرمانشاه بودیم. چنانچه رزمنده جدیدی وارد مقر می‌شد و احیاناً بچه‌ها می‌فهمیدند پول‌وپله توی جیبش دارد، به بهانه‌ای او را می‌بردند کرمانشاه و به‌زور مهمانش می‌شدند.یکی از روزها، برادری روحانی، ساک به دست وارد مقر شد. بنده خدا از این رسم من‌درآوردی ما بی‌خبر بود.ظاهراً یکی از بچه‌های چرب‌زبان مشهدی با حاج‌آقا طرح دوستی ریخته و متوجه شده بود این شیخ جوان، دو هزار و چهارصد تومان پول دارد.آمد توی دفتر من و گفت: می‌خوایم بریم کرمانشاه، مهمون حاج قاسم بشیم؛ شما تشریف می‌آرین؟-نه.-چرا؟بابا! انصاف داشته باشین! این یه طلبه ساده س، این صنار پول شهریه دو سه ماهشه که حوزه علمیه بهش داده؛ گناه داره سرکیسه ش کنین.-شما درست می‌فرمایین، منتها چشم‌پوشی از دنده کبابم چیزی شبیه جهاد اکبر هستش! از ما گفتن بود، دیگه خود دانید.قرار بود روز بعد همین دوست مشهدی ما با سه چهار نفر دیگر برای مأموریتی بروند کرمانشاه و برگردند. ساعت ده صبح فردا، دیدم بچه‌ها موقع رفتن، حاج‌آقا را هم سوار ماشین استیشن کردند و رفتند.بعد از انجام مأموریت، وارد رستورانی شده و به مسئولش گفته بودند؛ تا ما نماز می‌خونیم، شما ده دست دنده کباب برامون آماده کنین.-شما که پنج نفر بیشتر نی روزهای جانبازی...
ما را در سایت روزهای جانبازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mighat61e بازدید : 7 تاريخ : شنبه 9 تير 1403 ساعت: 19:47